سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

 

چشم برزخى و چشم بصیرت چیست؟

چشم برزخى و چشم بصیرت چیست؟
چشم برزخى و چشم بصیرت چیست؟

در کارهاى مختلف زندگى و حالات معنوى، نخست باید به یک اصل کلى توجه کرد و آن «تعدیل انتظارات» است؛ به طورى که «آرمانى» فکر کنیم و «واقعى» عمل کنیم. اگر انتظارمان از خودمان زیاد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نیابیم، گرفتار سرخوردگى و عذاب وجدان مى‌شویم.
نکته دوم حائز اهمیت، اصل صعود پلکانى و دور تصاعدى است و هیچ گاه نباید انتظار طى مراحل عالى را در مدت زمانى کوتاه داشته باشیم.

چشم برزخى‌

نزد اهل حکمت و عرفان، عالم برزخ، عالمى فراتر از عالم دنیاست و به هر مقدار که ما از دل‌بستگى و وابستگى به مادیات دنیا دور شویم، به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسى مى‌یابیم. بنابر آن‌چه از روایات به دست مى‌آید، اگر انسان سالک، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول، موفق شود، بیش از آن‌چه دیگران از جهت معنوى به دست مى‌آورند، به دست خواهد آورد که از آن، به چشم برزخى تعبیر مى‌شود و چنین کسى، «حقایق» را فراتر از «وقایع»، درک مى‌کند.
از پیامبر صلى‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که خداوند فرمود: «اظهار دوستى نکرد؛ بنده من به چیزى دوست داشتنى‌تر از آن‌چه واجب کردم بر او و او با نوافل به سوى محبت من مى‌آید؛ تا این‌که من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامى که او را دوست بدارم، شنوایى او مى‌باشم؛ آن گاه که مى‌شنود و بینایى او مى‌باشم؛ آن گاه که مى‌بیند و زبان او مى‌باشم؛ آن گاه که سخن مى‌گوید و دست او مى‌باشم؛ آن گاه که ضربه مى‌زند و پاى او مى‌باشم؛ آن گاه که راه رود و هنگامى که به درگاه من دعا کند، اجابت مى‌کنم و اگر از من درخواست کند، به او مى‌دهم».1
خداوند، راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم علیه‌السلام، براى ملائکه بیان کرد؛ «انى جاعل فى الارض خلیفه». فرشتگان مى‌دانستند که این موجود زمینى، فساد و خون‌ریزى خواهد داشت؛ ولى سجده آنها در برابر آدم علیه‌السلام، نشان داد که در پشت این فساد احتمالى و ظاهرى، رازى بزرگ نهفته است و آن، مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند مى‌باشد.
از این رو، از همان ابتداى خلقت، دو نیروى ظاهرى و باطنى در درون انسان، صف‌آرایى کرده، سعى کردند تا قلب انسان را تسخیر کنند و براى این منظور، شیطان و نفس اماره، در مقابل پیامبران الهى و عقل قرار گرفتند. حال اگر این انسان، در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش کند، بر فرشتگان (که کارى جز خیر و نور نمى‌توانند انجام دهند)، برترى دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایى ما، از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است و یک ساعت تفکر در آفریده‌هاى خداوند، آینده جهان و فرجام انسان، مى‌تواند فکر آدمى را تصحیح کرده، او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت، برتر خواهد بود. این معرفت، همان «چشم دل» است که در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنى شخص با چشم حقیقت‌بین، به طبیعت و اطراف خود نگاه مى‌کند؛ نعمتى که در درون همه انسان‌ها به ودیعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه‌هاى خاکى و طبیعى، چشم باطنى را ضعیف و کم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح است که چشم حقیقت‌بین، فعال و احیاء مى‌شود. در روایاتى از حضرت على علیه‌السلام، از معرفت و بصیرت، به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فناناپذیر»، یاد شده است.2
از دیدگاه امام على علیه‌السلام، «کم‌سخنى و گزیده‌گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «همنشینى با نیکان»، «عمل صالح»،
«مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدن»، «عفت ورزیدن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «تجاهل نسبت به خطاهاى مردم»، «زهد ورزیدن در دنیا»، «موقع سکوت ذکر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال نکردن»، از نشانه‌هاى عقل و بصیرت شمرده شده‌اند.3 در قرآن مجید، چنین آمده است: «هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او فرقان (قدرت تشخیص بین حق و باطل) عطا مى‌کند». این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقت‌بین است، مؤمن را از مهلکه‌هاى گوناگون نجات داده، به سوى رستگارى رهنمون مى‌کند.
نقطه آغازین چشم باطن‌بین، از همین مرحله مى‌باشد؛ به طورى که با رعایت تقوا، آدمى بر اعضاى بدن خود مسلط مى‌شود؛ تا آن‌جا که طورى بر غضب خود مسلط مى‌شود که بدون اراده، خشم او شعله‌ور نمى‌شود و دست و پاى او به دیگران آسیب نمى‌رساند و طورى بر خواسته‌هاى نفسانى خود مسلط مى‌شود که بدون خواست او، شهوتش برافروخته نمى‌شود و حریم دیگران را نمى‌شکند و آن‌چنان بر چشم خود مسلط مى‌شود که از هرگونه خیانت، دورى مى‌کند و حتى گوش او به کنترل در مى‌آید و هر صدایى را نمى‌شنود.
پس از مسلط شدن شخص بر اعضاى بدنش، روح او، قدرت بیشترى پیدا مى‌کند و بر تصورات و خیالات ذهنى خویش نیز حاکم مى‌شود؛ به طورى که اراده او متمرکز مى‌شود و بدون اراده، تصورات مختلف، به ذهن او نمى‌آید.
انسان سالک، با رعایت تقواى بیشتر، رفته رفته بر دیگر انسان‌ها نیز مسلط مى‌شود؛ به طورى که با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار مى‌گیرند و مبهوت او مى‌شوند که از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر مى‌شود و سخن شخص سالک به گونه‌اى در مخاطب تأثیر مى‌کند که سراسر وجود مخاطب را فرا مى‌گیرد و از آن، به «نفوذ کلام» تعبیر مى‌شود.
در مرحله قوى‌تر، قدرت روح به حدى مى‌رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص مى‌دهد که از آن به چشم برزخى و نگاه باطن‌بین، تعبیر مى‌شود. شخص سالک، همان طور که مى‌تواند تصرف تکوینى در افراد انسانى داشته باشد، مى‌تواند بر اجسام طبیعى هم تأثیرگذار باشد؛ مثلاً مى‌تواند حرکت آب جارى را متوقف کند.
چشم دل، بر اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکى، کم سو شده، توان دیدن حقایق را ندارد و تنها راه چاره، روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) مى‌باشد و این کار، به تدریج به دست مى‌آید؛ چنانکه کند شدنش نیز به تدریج و در طول زمان متمادى بوده است. از طرف دیگر، حقایق زندگى نیز همان حقایق هستى و خلقت است که براى کشف آن حقایق، پیامبران الهى مبعوث شده، عقل ما را به آن راهنمایى مى‌کنند، یکى از این حقایق، فانى بودن حیات دنیوى و کوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است که هر شخص عاقلى با اندک تأمل و دقتى آن را تأیید و تصدیق مى‌نماید. شخص عاقل، این دنیاى کوتاه مدت را بسان کشتزارى مى‌داند که باید محصول مورد نیاز را در آن کاشته، تا پس از کمال، آن را در دنیاى دیگر برداشت کند. چنین شخصى، در سایه فرقان و بصیرت معنوى، آن دیدگاه و برداشت عرفى از زندگى و هدف‌هاى آن را از ذهن خود دور ساخته، خود را به خاطر افکار و عقاید بى‌پایه، در وادى هلاکت نمى‌اندازد؛ زیرا تمام عمرش را - که از مدت دقیق آن هم بى‌اطلاع است - براى رسیدن به آن هدف بلند، کوتاه مى‌داند. او از تمام لحظات عمرش، براى ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت، تلاش مى‌کند. 

داشتن چشم برزخی

میخواهم چشم برزخی داشته باشم،ختم 40روزه میخوام ولى در دسترس نیست؟

دوست گرامی. داشتن چشم برزخی با ختم چهل روز و مانند آن امکان پذیر نیست. این توان نیازمند یک عمر بندگی خدا است که در این صورت امکان دارد خدای متعال به بنده اش این امکان و توان را بدهد یا ندهد چون بستگی به خواست خدا دارد. داشتن چشم برزخی کرامت است و کرامت معلول ولایت است و رسیدن به مقام ولایت تنها از طریق عبادت امکان پذیر می باشد. البته اگر کسی بنده خالص خدا بود آنگاه اذکار و ختم ها برایش نافع است و قدرت علمی و عملی او را افزایش می دهد.
دوست محترم بهتر است بدانیم که چرا خدای متعال به بندگان کرامت می دهد و چه می شود که به انسان کرامتی همچون طی الارض و چشم برزخی اعطاء می شود. و سپس بدانیم که آیا ما هم می توانیم مثل آنها باشیم؟ چگونه؟

این کرامات را خدا به هر بنده ای اعطا نمی کند و به کسانی هم که اعطا کرده آنها هرگز از خدا نخواسته اند که به آنها این کرامات را اعطا کند یعنی هدفشان رسیدن به این چیزها نبوده بلکه هدفشان رسیدن به حقیقت انسانیت و انفصال کامل از عالم حیوانی بود. لذا در رسیدن به این امور از کوچکترین تلاشهائی دریغ نکرده اند و چه تلخی ها و سختی هائ را به جان نخریده اند و چه آسایشها و راحتیهای حتی مباح و حلال را برای خودشان حرام نکرده اند در کتاب شریف معراج السعاده در فصلی به نام « مطالعه احوال صالحین» در ص 706چنین می آورد:

ربیع بن خثیم گوید که: «به نزد اویس رفتم دیدم نماز صبح را خوانده و نشسته مشغول دعا بود.با خود گفتم: در گوشه اى بنشینم تا از دعا فارغ شود.پس مشغول دعابود تا ظهر داخل شد برخاست و نماز ظهر را ادا کرد بعد از آن مشغول تسبیح و تهلیل شد تا نماز عصر، و بعد از نماز عصر به اوراد مشغول شد تا نماز مغرب و عشا را بجا آورد و به عبادت اشتغال نمود تا طلوع صبح، و نماز صبح را خواند و نشست به دعاخواندن، که اندکى چشم او میل به خواب کرد گفت: خدایا پناه مى برم به تو از چشمى که پر خواب مى کند» .

و در آثار رسیده که: «مردى با زنى تکلم کرد و دست بر ران او گذاشت و دفعة هشیار شده ندامت به او روى داد دست خود را بر آتش نهاد تا همه گوشت آن برفت » .

«و دیگرى به زنى نگاه کرد، همان دم آگاه شد چنان مشتى بر چشم خود زد که کورشد»

. «و شخصى دیگر نگاه به نامحرمى نمود پس با خود قرار داد بست که تا زنده است آب سرد نیاشامد پس آب را گرم کردى و نوشیدى » .

یکى از بزرگان به غرفه اى گذشت، از کسى پرسید که: «این غرفه را کى ساخته اند؟ پس با خود عتاب کرد که اى نفس! تو را با سئوالى که از براى تو فایده ندارد چکار؟ وبه عقوبت این سؤال یک سال متوالى روزه گرفت » .و دیگرى پرسید که: «فلان شخص چرا خوابیده است؟ و به این سبب یک سال،خواب را بر خود حرام کرد» .

«ابو طلحه انصارى باغى داشت روزى در آنجا نماز مى کرد در آن حال، مرغى شروع به خواندن کرد و دل او مشغول آواز آن شد. گفت: باغى که مرا از حضور قلب در نماز باز دارد به کار من نمى آید آن را فروخت و قیمت آن را تصدق کرد» .

«شخصى مشغول امرى شد تا جماعت نماز عصر از او فوت شد به این سبب دویست هزار درهم تصدق نمود» .

«شخصى دیگر نماز مغرب را تاخیر کرد تا دو ستاره نمایان شد، بدان جهت دو بنده در راه خدا آزاد کرد» .

«و یکى از اکابر دین روزى هزار رکعت نماز مى کرد تا پاهاى او خشک شد بعد از آن هزار رکعت را نشسته کردى.و چون از نماز عصر فارغ شدى جامه خود را بر خودپیچیدى و گفتى به خدا، عجب دارم از خلق که چگونه غیر تو را بر تو اختیار کردند! وعجب دارم از خلق، که چگونه به غیر از تو انس گرفتند.و عجب دارم از خلق، که چگونه دل ایشان به یاد تو روشن نمى شود!» .

«گویند بزرگى عمر او نزدیک به صد سال رسید و در این مدت پاى خود را به جهت خوابیدن نکشید مگر در مرض موت » .

«و دیگرى چون سن او به چهل سالگى رسید بستر خواب خود را پیچید و دیگر درشب نخوابید» .

«و دیگرى چهل سال پهلو بر بستر خواب ننهاد تا یک چشم او آب آورد و بیست سال چنین بود اهل و عیال خود را از آن مطلع نساخت »

«و دیگرى تازیانه در برابر خود آویخته بود چون در عبادت سستى در خودمى یافت آن را برمى داشت و به پاى خود مى زد» .

«و دیگرى در زمستان بر بام خفتى و تابستان در اندرون خانه تا او را خواب نبرد وبه جهت عبادت بیدار شود» .

«شخصى را یک پاى خشک شد و به یک پاى به وضوى مغرب، نماز کردى تا صبح » .

شخصى مى گوید که: «حاج در «محصب » فرود آمده بودند یکى از اهل الله با زن ودختران خود در نزد ما فرود آمد هر شب از اول شب به نماز به پاى مى ایستاد تا وقت صبح، و چون سحر مى شد به آواز بلند فریاد بر مى کشید که اى کاروانیان! همه شما دراین شب خوابیدید پس کى کوچ خواهید کرد؟ و چون صداى او بلند مى شد هر که درمحصب مى بود از جاى بر مى جست.بعضى به گریه مى افتادند و جمعى به دعا مشغول مى شدند و طایفه اى به تلاوت قرآن مى پرداختند تا صبح » .

دوست عزیز هیچ کسی از این اشخاص هدفشان کرامات نبوده بلکه برای دوری از دنیا و توجه کامل به خدای متعال این کارها را انجام می دانند و خدای متعال آنها را در مقابل این کارهای محرم راز خودش قرار داده و آنها را مسلح به اموری کرده که دیگران از آن برخوردار نبوده اند چرا که آنها نمی خواستند دنیائی و مادی باشند و می خواستند با روحشان به عالم غیب سفر کنند و چون دنیا مانع این سفر بود از دنیا فاصله می گرفتند تا بتوانند به راحتی پرواز کنند و هر کسی به عالم غیب متصل شد انسانی غیبی می شود یعنی می تواند از دل انسانها خبر دهد می تواند طی الارض کند می تواند با امام زمان هر لحظه که بخواهد مرتب شود می تواند مثل آیت الله سید احمد خوانساری باشد که در احوالاتش نقل کرده اند برای جرای چشمش که نیاز به بیهوشی بود وی اجازه این کار را نداد و دستور داد بدون بیهوشی چشم او را ببرند و تیغ جرای را روی حساس ترین قسمت بدنش بگذارند و تا اتمام کار جراحی وی در حال ذکر بود شهید مطهری در کتاب آزادی معنوی می فرماید: نه تنها رابطه انسان با بدن خود به اینجا منتهى مىشود که روح از بدن مستقل شود و نیاز خودش را از بدن سلب کند، مىرسد به مرحلهاى که هر تصرفى که بخواهد، در بدن خودش مىکند. حتى این قدرت را پیدا مىکند (مىدانم بعضى از شما این مطلب را شاید دیر باور مىکنید) جلو حرکت قلب خودش را یک ساعت بگیرد و نمیرد، قدرت پیدا مىکند دو ساعت نفس نکشد و نمیرد، قدرت پیدا مىکند که با همین بدن طىّ الارض کند؛ بله قدرت پیدا مىکند. این اثر عبادت است.

آری این در اثر عبادت و دوری از گناه است شما هم اگر بخواهید چنین باشید باید قدم اولتان ترک گناه باشد باید به مرحله عصمت عملی و از آن بالاتر عصمت فکری برسید و حتی فکر گناه هم در ذهن نداشته باشد و هرگز از خیالاتتان گناه رد نشود. تا در اثر آن طهارت پیدا نموده محرم راز الهی شوید که در آن صورت می توانید طی الارض سهل است طی السماوات داشته باشید و از زمین و زمان خبر بدهید. چشم برزخی سهل است چشم غیب الغیوبی می توانید داشته باشد که با آن ملائکه را ببینید در احوالات میرزا جواد آقای ملکی تبریزی نقل کرده اند که وی با تعویض ملائکه شب با صبح وقت اذان صبح را می فهمید یعنی نه به آسمان نگاه می کرد و نه به ساعت. بلکه ملائک را میدید. التماس دعا


 

?? سوالات بسیار مهم از علامه کورانی:

1? سلاح های زمان حضرت مهدی عج چگونه است؟ آیا اینکه میگویند سلاح های اتوماتیک از کار می افتند و فقط با شمشیر نبرد میکنند صحت دارد؟

 

?? خیر. سلاح حضرت مهدی سلام الله علیه از سلاح های همان عصر است . اما خود ایشان اسلحه مخصوصی دارند... " لیرکب السحاب و یلقی فی الاسباب غیره..." غیره دلالت بر این دارد که سلاح های دیگری هم دارد. و معجزه هم دارد. از هر سه در جای خود استفاده میکند.

 

 

2? اگر ظهور روز شنبه است پس چرا ما انقدر بر صبح جمعه تاکید میکنیم؟

 

?? به این دلیل که امام روز جمعه مکه را میگیرد و میماند تا شنبه بر عموم ظاهر شود.

 

 

3? یعنی ما روز جمعه میفهمیم که امام ظهور کرده؟

 

?? آغاز ظهورش که مکه را میگیرد روز جمعه است. ندای آسمانی  چند ماه قبل از ظهور هم در روز جمعه است ولی ظهور و پیغام حضرت به جهان روز شنبه و دهم محرم و روز عاشوراست. روز جمعه مربوط به حضرت سلام الله علیهاست.  العجب ثم العجب بین الجمادی والرجب این روایت در مورد اتفاقی ست در سرزمین عربستان. والعجب بعد از ظهور حضرت که در مورد ظاهر شدن بعضی از یاران حضرت از قبور است. و 23 ماه مبارک در روز جمعه در سال زوج صیحه و ندای آسمانی است.

 

 

?? برگرفته از سخنان حضرت علامه کورانی در مراسم اعتکاف امسال.


? اگر تنها نیمی از مدافعین حرم زمان امیرالمومنین حضور داشتند...??

?? استاد پناهیان در اجتماع «مدافعان حرم»  با اشاره به برخی تهدیدات برای تخریب حرم خاندان رسول خدا ص فرمودند: اکنون اهل بیت(ع) خط مقدم دفاع از حق و حقیقت هستند و این‌ تهدیدها و تخریب‌ها چیزی جز مژده #ظهور مهدی فاطمه(س) نیست.

?? اگر تنها نیمی از شما در کوفه زمان #امیرالمؤمنین حضور داشتید، آن حضرت انقدر تنها نمی‌ماند و سر به چاه نمی‌گذاشت و کار امیرالمؤمنین به #حکمیت نمی‌کشید. اگر شما در کوفه بودید امیرالمؤمنین غریبانه به شهادت نمی‌رسید.

?? ما صرفا از #حرم_حضرت_زینب(س) دفاع نمی‌کنیم، ما خودمان را در آستانه #نبرد_نهایی بین حق و باطل می‌بینیم، قصه ساده نیست، قصه فقط یک عزاداری موسمی و یا مناسبتی برای امیرالمؤمنین (ع) نیست، از این التهابی که در دلهایتان ایجاد شده می‌توان فهمید که پشت پرده خبرهایی است.

?? ان‌شاءالله این مقدمات نبرد نهایی به سرعت جمع شوند، سال بعد شهادت امیرالمؤمنین (ع) که دور هم به عنوان مدفعان حرم جمع شدیم لبخند بزنیم و از میدان خواستیم وارد شویم با هم مصافحه کنیم و بگوییم: "فکر نمی‌کردیم یک ساله انقدر #مقدمات_ظهور فراهم شود.

?? اگر دو سال قبل به کسی می‌گفتید که دشمنان اهل بیت (ع) در این منطقه قیام خواهند کرد و تروریست‌وار و همانطور که با ترور امیرالمومنین را به شهادت رساندند از ابن ملجم‌ها بدتر در این منطقه قیام خواهند کرد و این مقدمه نبرد نهایی خواهد بود که اگر این را دو سال پیش می‌گفتید باور نمی‌کرد و می‌گفتند بحث آمریکا و مسائل سیاسی جهان را با اهل بیت (ع) قاطی نکنید این ها دنبال نفت هستند! واقعا آمریکا و اسرائیل برای بهم ریختن منطقه راه دیگری جز این که دشمنان زینب کبری (س) را بسیج کند تا به حرم زینب کبری (س) حمله کنند ندارد.


 

?? دیوار مسجد کوفه در سالروز ضربت امام علی(ع) ترک برداشت??سایت شیعه آنلاین نوشت: اخبار رسیده از شهر کوفه در نزدیکی نجف أشرف حاکی از آن است که همزمان با سالروز ضربت‌ خوردن مولای متقیان، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بخشی از دیوار مسجد کوفه ترک خورد??بر اساس روایت‌های موجود، ترک خوردن دیوار مسجد کوفه همزمان با سالروز ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام،‌ از نشانه‌های آخرالزمان و ظهور حضرت ولیعصر أرواحنا فداه به شمار می رود. در همین راستا در روایتی که توسط شیخ مفید نقل شده آمده که امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: إذا هدم حائط مسجد الکوفة ممَّا یلی دار عبد الله بن مسعود فعند ذلک زال ملک القوم وعند زواله خروج القائم علیه السلام چون دیوار مسجد کوفه در قسمت خانه عبدالله بن مسعود ویران شود، در آن هنگام حکومت قوم به فرجام می‌رسد و قائم علیه السلام ظهور می‌نماید. هرچند این معجزه بزرگ در سال 92 مصادف با سالگرد ضربت مولا علی (ع) اتفاق افتاد ولی مثل همیشه برخی ها پیدا شدند و رسانه ها را پر کردند که اتفاقی نیفتاده و یک شکاف عادی به علت بافت فرسوده دیوار ایجاد شده است??علائم به سمت ما هجوم آورده اند و مدام برای شیعیان پیام می آورند ولی برای برخی همچنان عادی است??محققین مهدویت میگویند از 1200 نشانه ظهور تنها 5 نشانه مانده است??

 

?? زمان نمایان شدن علائم ظهور با هم متفاوت است ، مثلا برخی ده ها سال قبل از ظهور (مانند تشکیل حکومت های زمینه ساز ظهور) ، برخی چند سال قبل از ظهور (مانند مرگ عبدالله حجاز) ، برخی چند ماه قبل از ظهور(مانند خروج سفیانی)  و برخی چند روز قبل از ظهور(مانند قتل نفس زکیه) اتفاق می افتند . ترک برداشتن دیوار مسجد کوفه از علائمی است که در روایات از آن به عنوان رخدادی نزدیک به ظهور است


 

montazar.net
یکی از اساتید فن و بزرگان عرفان و حکمت، بیان روشنگر و درس ارزشمندی در این باره تعلیم نموده است که خلاصه‏ی قسمتی از آن، چنین است: 

«ذکر، هر چه می‏خواهد باشد، بهانه است. فکر، بهانه است. عمده تمرکز دادن روح است در یک نقطه. در تمام ریاضت‏ها، سر قویی که نفس، قدرت پیدا می‏کند همین است. 

می‏گوید چهل روز بنشین بگو: کری پکی پنکانی ان محل کرسانی، کری چری مری چری. این الفاظ، هیچ معنایی ندارد. این الفاظ، مخترعی است که درویش، اختراع کرده است. 

این یک منتری است که نه فارسی است، نه عربی، نه ترکی، نه هندی. فقط یک الفاظی است ردیف شده که آن درویش و اختراع کننده‏اش، اسم ذکر خودش را قاطی اینها نموده است. 

قطب یا امثال آن، اسم ذکر خود را در یک عبارت مزخرفی داخل می‏کند؛ آنوقت دستور می‏دهد که چهل شب در یک نقطه بنشین و صد و ده نوبت این را بخوان. به یک مطلب خاص هم فکرت را متوجه کن؛ فلان اثر را می‏گیری. مثلا عقربی را خشک می‏کنی، ریاضت فلان منتر را بکش، بند بند عقرب جدا می‏شود. فلان منتر دیگر را بخوان. بعد کف بزن. تا هر جا صدای کف زدن تو برود، گزندگان از گزیدن می‏افتند. 
این اثری که پیدا شده، مربوط به الفاظ و عبارات نیست، بلکه معلول حصر نفس است که یا خود مرتاض اولیه، نفس را در محاصره قرار داده و روحش قوت گرفته و قدرت روح، از راه این الفاظ، بروز کرده یا در آن کسی که به او اجازه داده، قدرت روح پدید آورده است. زیرا اذن و اجازه هم اثر دارد. جهت تاثیرش این است که چشمه‏ی وجود این ماذون و کسی که به او اجازه داده شده، به اقیانوس قدرت روح اجازه دهنده، اتصال می‏یابد و آن نیرو را از وی می‏گیرد. 

ریشه‏ی تمام این ریاضت‏ها، یک مطلب است و آن محاصره و حبس نفس است و روح را کانون دادن در یک نقطه است، تا روح، قوی شود، روح که قوت گرفت، اثر می‏کند؛ خواه از طریق حق باشد یا از طریق باطل. متوجه این نکته باشید و دقت کنید که چه گفتم، «خواه از طریق حق باشد یا از طریق باطل».

درویشی در پاکستان بود که چند سال قبل از دنیا رفت. او شانزده سال تمام در یک زاویه‏ی غار، میان کوهی، رو به تاریکی و پشت به در غار نشست و نفسش را چنان محاصره کرد که از شنیدن، دیدن، بو کشیدن، لمس کردن، چشیدن، و تخیلات محروم ساخت. خوراکش هم کمی مشروب الکلی و اندکی دواهای مقوی بود. 

او بر اثر این ریاضت که شانزده سال از آن غار، بیرون نیامد با آن شرائط عجیب، روح را در یک نقطه نگهداشت، به همین خاطر قدرت نفس پیدا کرد. از غیوب و قلوب، اطلاع می‏داد. 

الان هم در پاکستان و هندوستان مرتاض هایی هستند که کارشان باطل و ریاضتشان خلاف شرع است؛ مورد مواخذه هم قرار می‏گیرند. ولی در عین حال، قدرت روح پیدا کرده‏اند. چرا؟ چون روح را در محاصره افکنده‏اند. 

خلاصه وقتی به خودت ریاضت دهی و فشار بیاوری، روحت قوی می‏شود. خواه شرعی باشد یا غیر شرعی. قوت که پیدا کرد، می‏تواند تصرف کند. شعاع قدرتش که بیشتر شد، نفوذ علمی‏اش بیشتر می‏شود. 

من مرتاضی را دیدم که در اثر یک ریاضت چهل روزه، چنان چشمش قوی شده بود که وقتی نگاه می‏کرد تا بیست متر پشت دیوار را می‏دید، ریاضتش هم مشروع نبود. ریاضت‏های باطله خیلی زیاد است؛ اثر هم دارد. 

اینکه اگر شعرها و رباعیات ابوسعید ابوالخیر را ریاضت بکشند اثر دارد، سرش همین است که اسم ذکر او در این رباعیات و اشعار، مندرج است. رمزش این است و مرشدها و قطب‏ها هم اطلاع ندارند. 

من شخصی را دیدم که ریاضت خاصی انجام داده بود و بر اثر آن، هر که را می‏خواست نزد خود احضار کند، پیشانی او را در نظر می‏گرفت و کاری می‏کرد که او از جای خود حرکت می‏نمود و نزد وی حاضر می‏شد. این شخص اگر اراده می‏کرد کسی را دور سازد و از جایی به جای دیگر روانه کند، توجهی می‏نمود؛ در نیتجه‏ی توجه نفسانی و قدرت اراده‏ی او، فرد مورد نظر، از جا برمی‏خاست و بی اختیار بیرون می‏رفت. آن احضارش بود و این تعبدش. زیرا در اثر ریاضتی که کشیده بود، روحش را در این دو چشمه، قوی ساخته بود. 

اگر شما یک دوره‏ی سال، روزه بگیرید، روحتان قوی‏تر می‏شود. اگر همیشه ثلث آخر شب، بیدار بمانید و نافله‏ی شب بخوانید و دعاهای وارد شده را بخوانید، اگر شب‏های جمعه را احیاء بدارید، روحتان قوی‏تر می‏شود. این قوت روح در اثر محاصره‏ی نفس است به طریق مشروع. یک قدرت روح هم در اثر محاصره‏ی نفس پیدا می‏شود از طریق نامشروع، که مرتاض‏ها و صاحبان ریاضت های باطله انجام می‏دهند. 

هر که اراده‏اش را قوی کند، می‏تواند هر کاری بخواهد انجام دهد. 

حتی کثیف‏ترین دراویش هم در مراسمشان بعضی خوراق عادات را انجام می‏دهند. شیخ درویش‏های خاکساری که در مراسم ورود و تشرفشان طبق مرسومات خودشان، از دستش به عنوان کفگیر استفاده می‏کند! و دیگچه را - که تمام مخلفات آبگوشت در آن می‏جوشد، یعنی گوسفند مهر شده را که هیچ استخوانش نشکسته و در حال جوشش است - با دستش هم می‏زند؛ همانطور که می‏جوشد، گوشت‏ها را پاره می‏کند و برای مریدان تقسیم می‏نماید. و مانند خوارق عادت دیگر. 

بوعلی سینا در مقامات العارفین می‏گوید: «العارف یخلق بهمته».

اگر کسی فکرش در یک نقطه کانون گرفت قوی می‏شود؛ چون سایر حواس از کار می‏افتند. البته این درجات دارد

نظر

 

چهره ی دیگر انسانها در قیامت برملا می شود
نظر دهید 

 

همه مسلمانان به قیامت و حساب و کتاب ایمان دارند و معتقدند که اگر انسان به

کسی ستم کند و یا حقّ کسی را ضایع کند، روز قیامت باید درباره آن پاسخ گو باشد،

در قرآن مجید آمده است


فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ 
وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ 


پس هر کس هم، ذره‏ای کار خیر انجام دهد، آن را خواهد دید؛ 
و هر کس هم، ذره‏ای کار بد کرده‏ایم. آن را خواهد دید؛1 

بزرگانی همچون حضرت امام خمینی(ره) معتقدند که این دو آیه شریفه،

از محکمات قرآن هستند

2؛  یعنی از آیاتی هستند که به تأویل، توضیح و شرح و بسط فراتر از خود نیاز ندارند. بنابراین طبق مفادّ صریح این دو آیه، اگر کسی ذرّه ای" که حتّی به وزن نمی آید و یا تنها با ترازوهای بسیار دقیق به حساب می آیدخوبی انجام دهد، خودِ آن خوبی را می بیند؛ یعنی در برابر آن، مزد به او نمی دهند؛ بلکه همان کار خوب را به شخص برمی گردانند و اگر هم کار بدی را مرتکب شود، همان کار بد را به او تحویل می دهند.

 

مسلمان، وقتی این دو آیه را می بیند، باید اندکی تأمّل کند؛ هر کسی بهتر می داند

که چه مقدار کار خوب و بد انجام داده است. در این زمینه مطالع? کتاب منازل الآخر

 بسیار مفید و قابل استفاده است.

 http://s3.picofile.com/file/8222784276/10.jpg

 

صورت برزخی اعمال 


کارهایی که ما انجام می دهیم، کم کم در روح ما به شکل ملکه در می آید. اگر کسی دو یا سه بار دروغ گفت و این کار را ادامه داد، به تدریج دروغگو می شود و ملکه دروغگویی در او شکل می گیرد. هنگامی که عمل و رفتاری در انسان عادت می شود، باطن انسان را با خود همراه و متناسب می کند.

توضیح آن که ما یک چهر? ظاهری داریم که همه آن را می بینند و شامل چشم، لب، دهان، گوش و ... می شود. امّا یک چهره باطنی هم داریم که بر اثر رفتارها و کارهای انسان شکل می گیرد؛

به عنوان مثال:

چهره باطنی افرادی که دائم مردم را فریب می دهند، به شکل میمون است.

 http://s3.picofile.com/file/8222778892/%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA_%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D8%AE%DB%8C_1_.jpg

 

کسانی که منافق اند، دو زبان دارند که یکی از آنها پشت سرشان است.

 http://s3.picofile.com/file/8222783400/QrVmbrARib.jpg

 

آن هایی که متکّبرند، به شکل مورچه اند، از همه کوچک ترند و روز قیامت

در زیر دست و پا هستند.

 http://s3.picofile.com/file/8222782634/hhs1814.jpg

 

آنان که زبان به طعنه می گشایند و دیگران را می آزارند، مثل عقرب اند.

 http://s3.picofile.com/file/8222779042/%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA_%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D8%AE%DB%8C_3_.jpg

 

مردمی که مال یتیم را می خورند، آتش خوارند

http://s6.picofile.com/file/8222780200/1_2_.jpg

 

 

و آن کسانی که حرام خواری می کنند،

کثافت خوارند.

http://s3.picofile.com/file/8222780118/13547434071.jpg 

 

شهوت ران ها هم به شکل خوک اند.

 http://s3.picofile.com/file/8222778926/%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA_%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D8%AE%DB%8C_2_.jpg

البته خداوند ایشان را این گونه نیافریده، بلکه خلقت آنها به صورت انسان بوده و آنان با اعمالشان، شاکل? خود را تغییر داده اند. این مسأله در روایات نیز آمده است. 

امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

«وقتی خدا شما را خلق کرد، باطنتان مثل آیینه صاف و زیبا بود».

مسیحیّت امروز معتقد است که انسان، گنهکار به دنیا می آید!

چون حضرت آدم(ع) یک خلافی مرتکبت شده است!؛ و برای همین باید او را غسل تعمید داد؛

امّا ما معتقدیم اگر آدم(ع) گناه کرد، به ما ربطی ندارد؛ زیرا

کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ 

آری هر کس در گرو اعمال خویش است؛3 

---------------- 
پی نوشت ها
1. 
سوره زلزال، آیه 7 و 8
2. 
چهل حدیث امام راحل، ص 462
3. 
سوره مدّثر،
 


نظر
زلال_سخن

??سه آفت و سه راه حل قرآنی??
 

?? آفت اول: اگر مبتلا به شهوات شدى؛

??راه حل: در نمازت تجدید نظر کن! 
حتما دچار سهل انگارى در نمازت شده ای
.
??بدلیل آیه:
فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات...(59/مریم).

?? آفت دوم: اگر احساس بدبختى و عدم توفیق کردى؛

?? راه حل: در رابطه ات با مادرت تجدید نظر کن!

??به دلیل آیه:
و برا بوالدتى و لم یجعلنى جبارا شقیا... (32/مریم).

?? آفت سوم: اگر احساس تنگى و سخت شدن زندگى کردى؛

?? راه حل: رابطه ات را با قرآن درست کن!

??به دلیل آیه:
و من اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا
 ??أللَّھُمَ ?َـجِّـلْ لِوَلیِ?ْ ألْـفَرَج?

پیوند همیشگی پرسش
    چگونه می توانیم رقت قلب پیدا کرده و راحت گریه کنیم؟
پیوند همیشگی پاسخ
انسان ها از جهات گوناگون با همدیگر متفاوتند از جمله در استعدادها, عواطف و روحیات . بیش تر این تفاوتها ناشی از شرایط و زمینه ها و امکانات متفاوتی است که افراد در آن پرورش یافته اند البته خداوند در وجود انسان نیروی عقل و اراده را قرار داده است و هیچگاه انسان محبوس شرایط محیطی و... نمی باشد انسان می تواند با افعال اختیاری خود علیرغم همه شرایط محیطی و خانوادگی و پرورشی سعادتمند شود و بالعکس البته آنها که زمینه تربیتی بهتری دارند آسان می توانند در مسیر سعادت گام بردارند و کسانی که شرایط مناسبی ندارند به همت و اراده قوی تری نیاز دارند خلاصه این که راه خوشبختی برای آنها نیز باز است .
درباره مسأله گریه نیز باید به تفاوت های فردی توجه داشت همه مثل هم نیستند و شما اگر کم تر می توانید گریه کنید خیلی نگران نباشید رعایت نکات زیر می تواند مؤثر واقع شود: 1- خوردن عدس . 2- اجتناب از پرخوری. 3- اجتناب از مجالس لهو و لعب . 4- رفتن به عیادت بیماران . 5- کمک به مستمندان . 6- معاشرت با افراد صالح ونیکوکار . 7- دلجویی از ایتام و افراد بی سرپرست . 
البته اگر با رعایت نکات فوق نیز تاثیر چندانی حاصل نشد می توانید در مجالس عزاداری حالت گریه به خود بگیرید همین مقدار نیز برای شما مفید است . بعضی ها هم راحت گریه می کنند و هم راحت می خندند و بعضی ها نمی توانند به آسانی بخندند در گریه کردن هم به سختی گریه می کنند. این مطلب تا حدودی به وضعیت روحی و روانی افراد و از طرفی به رشد عواطف انسان بستگی دارد سعی کنید با عمل به نکاتی که در بالا ذکر شد عواطف خود را تقویت کنید یکی دیگر از عواملی که می تواند به شما کمک کند تجسم وقایع گذشته ای است که برای ائمه(ع) پیش آمده است سعی کنید خودتان را در آن صحنه ها قرار دهید و نقشی را به عهده بگیرید مثلا حمایت از خانواده و فرزندان امام حسین(ع) را سپس تصور کنید که امام حسین(ع) از این کار شما راضی است و شما را در روز قیامت مورد تفقد قرار می دهد ؛ تداعی این صحنه ها می تواند رقت قلب را زیادتر کند.
آنچه در این میان مهم و اساسی است مساله معرفت وشناخت نسبت به معارف و آموزه های دینی و آشنایی با روح دیانت است .
اگر چنین معرفتی روزی انسان گردد، اعمال و عباداتش دارای روح و مغز است و چنین شخصی به بارگاه ربوبی قرب بیشتری می یابد . شکستگی دل چیزی نیست که ما موظف به تحصیل آن باشیم بلکه باید در کسب معرفت و شناخت عمیق کوشید و تأکید و پافشاری در احادیث بر همین مطلب است . 
بسیار دیده شده فردی که معرفتی کوتاه و بینشی سطحی نسبت به معارف و اولیای دین دارد، در وقت شرکت در مراسم مذهبی و یا روضه بیشتر به یاد گرفتاری و سختی های خود می افتاد و دلش می شکند نه اینکه مصیبت وارد بر امام معصوم (علیه السلام) و آشنایی او با ا ئمه -علیهم السلام _ عامل شکستگی دل او باشد و بر عکس دیده شده بزرگانی با معرفت کامل چنین گریه و بی قراری از آنها دیده نشده است . اگر معرفت وجود داشت و شرایط روحی و روانی و شرایط فیزیکی و جسمانی فراهم بود ، معمولا شکستگی دل به دنبال می آید ، آن هم دل شکستگی حاصل از معرفت و شناخت که دارای ارزش و اهمیت ویژه ای است. پس بطور خلاصه شکستگی دل هر چند ارزشمند است ولی مهمتر از آن اصل «معرفت» و «محبت» و «متابعت» است. اگر چه اشکی جاری نگردد.
حال با توجه به این مقدمات به نکات ذیل توجه نمایید : 
1- حالت تباکى و حزن و اندوه داشتن در هنگام ذکر مصیبت، امرى ارزشمند است؛ چنان که در روایات بدان تصریح شده است (خصائص الحسینیه، ص 142 و وسائل‏الشیعه، ج 4 ، ص 1121، ص 1124 
2- منشأ گریه ارزشى، معرفت است؛ ازاین‏رو اگر احساس مى‏کنیم که در هنگام ذکر مصیبت، حالت گریه نداشته و اشکى از چشمانمان جارى نمى‏شود، حتى قلبمان نیز متأثر و اندوهگین نمى‏گردد - البته به شرط آن که مطمئن باشیم نداشتن اشک ریشه در عوارض جسمانى ندارد .
3- برای جاری شدن اشک باید زمینه‏هاى ایجاد و توسعه معرفت به اهل‏بیت(ع) را در خود تقویت کرده و موانع معرفت را از میان برداریم. زمینه‏هاى ایجاد و توسعه معرفت به اهل‏البیت(ع) عبارت است از:
1- مطالعه تاریخ زندگانى آنان
2- مطالعه و تفکّر در سخنان ایشان
3- شناخت خدا؛ زیرا آنان تجلى‏گاه اوصاف الهى‏اند وبا شناخت خدا و اوصاف او، مى‏توان فضایل آنان را دریافت ( نگا: آیین مهرورزى، بخش محبت به اهل‏بیت(ع ) 
4- موانع معرفت؛ عمدتاً به عملکرد ما برگشته، موجب قساوت قلب مى‏شود،«من علامات الشقاء جمود العین» ، میزان‏الحکمه، ج 1، ص 455، روایت 1845 و قال على(ع): «ما جفت الدموع الا لقسوه القلوب و ما قست القلوب الالکثره الذنوب». ( همان، ص 455، روایت 18406) و موجب مى‏گردد که حتى احساسات و عواطف ما در سیطره عقل ما نباشد. این موانع عبارتند از:
1. زیاد سخن گفتن درغیر ذکر خدا (بحارالانوار، ج 71، ص 281 )
2. گناه زیاد (همان، ج 70، ص 55) 
3. آرزوى زیاد (، ج 78، ص 83 )
4. گوش سپارى به امور لهو (بحارالانوار، ج 75، ص 370 )
5. جمع کردن مال ( مستدرک‏الوسائل، ج 2، ص 341 ) 
6. ترک عبادات‏ (تنبیه الخواطر، ص 360 )
7. همنشینى با افراد گمراه و ستمگر(بحارالانوار، ج 1، ص 203 )
8. همنشینى با افراد فرومایه و پست‏(همان، ج 77، ص 45 )
9.. خنده زیاد(همان)
براى از بین رفتن قساوت قلب در روایات امورى ذکر شده که مهم‏ترین آنها عبارت است از:
1. یاد مرگ‏ ،همان، ج 14، ص 30. V
2. پند و اندرز،همان، ج 77، ص 199. 
3.تفکر در آیات الهى، قیامت و حال خویشتن‏ ،همان، ج 78، ص 115. 
4. ، همنشینی با اندیشمندان‏ ،همان، ص 308. 
5. معاشرت با اهل فضل‏ ،معجم الفاظ غررالحکم، ص 863. 
6. گفت و گوى علمى‏ ،بحارالانوار، ج 1، ص 203).
7. اطعام تهى‏دستان‏ ،مشکاهالانوار، ص 107. 
8. مهربانى و محبت به ایتام‏ ،همان. 
9. ذکر خدا،نهج‏البلاغه، خ 222. V
10. ذکر فضایل و مناقب و مصائب اهل‏بیت(ع)) ،همانجا)
11. قرائت قرآن‏ ،همان، خ 176. 
12. استغفار،بحارالانوار، ج 93، ص 284. V
13. مهم‏تر از تمامى این امور، آن است که از خداوند متعال عاجزانه بخواهیم: به ما چشم اشک‏بار عنایت کند و در این میان، اهل‏بیت(ع) را واسطه قرارداده و از خود آنان نیز استمداد جوییم.
چون زتنهایى تو نومیدى شوى‏ 
زیر سایه یار خورشیدى شوى 
رو بجو یار خدایى را تو زود
چون چنان کردى خدا یار تو بود
مثنوی دفتر 2، ابیات 22 و 23)