نمیدونم تا حالا از پروژه شیلی سازی چیزی شنیدین یا نه ؟در دهههای 60 و 70 میلادی که اوج حکومت ها و دولتهای پدید آمده از کودتای آمریکایی در منطقه آمریکایلاتین بودولی برخلاف خواسته آمریکا، در شیلی رئیس جمهوری مردمی روی کار آمد با نامِ (سالوادور آلنده ) دولتها و نظامیانِ وابسته به آمریکا که از حمایتCIAبرخوردار بودند با شعار مبارزه با کمونیسم و مبارزه با شوروی همه حکومتهای مردمی رو قلع و قمع میکردن اما استثنائا درشیلی به مشکل برخوردن...*سرنخِ تمامِ کودتا ها و توطئهها هم,طبقِ معمول درسفارت آمریکا بود.آلنده (رئیس جمهور مردمی) شیلی با آگاهی از این مسئله راههای ارتباطی با سفارت آمریکا رو محدود کرده بود.او با پشتوانه مردمی به رهبری قدرتمند در منطقه آمریکای لاتین تبدیل شده بود.بطوریکه در خودِ ارتش هم ازش حمایت میکردن و کسی را یارای مخالفت با آلنده نبود...در این شرایط تمام راه های کودتا بسته شده بودو آمریکا در این کشور به مشکل بر خورده بود.طوریکه غربیها شیلی رو هم به مثل کوبا از دست رفته میپنداشتند، اینجا بود که سازمان سیا ، موقتا فرمول انقلاباترنگین و مخملی رو تعطیل کرد و از راه مکر و تزویر وارد شد.سیا با استخدامِ افراد نفوذی و استفاده از جاسوسهایی که در بدنهدولتآلنده داشتند، هزینه خدمات را در کشور بالا بردند.خدماتی مثلِ هزینه درمان هزینه سوخت هزینه تحصیل هزینه بهداشت هزینه رفت و آمد وووووو هدف آنها ایجادِ قحطیهای مصنوعی در کشورِ شیلی بود نفوذیها،برای فقرا صف های طولانی جهت پرداخت کوپنهای غذا و یا یک کاسه سوپ و یا سبدکالا ترتیب میدادند و طی آن افرادی را وارد صفها میکردند تا به آلنده فحاشی کنند.*آنها مرتب به مردم القا میکردند که سایه جنگ بر کشور سایه افکنده....نفوذیها مرتب به مردم القا میکردند که سایه جنگ بر کشور سایه افکنده (میگفتند ناوهای هواپیمابر در اقیانوس بسمتِ آبهای شیلی حرکت کردند ) و خطرِ قحطیها و گرسنگیهای کشنده، بزودی و قریب الوقوع خواهد بودوتقصیر تمام این بدبختیها به گردن رهبر و اعتقادات ِضد آمریکایی اوست !نفوذیهای cia سوبسیدها( یارانهها) رو برداشتند و قیمتها لحظهبهلحظه بالاتر میرفت.آنها آلنده که در اوج محبوبیت بود رو مسئول این قحطیها و کمبودها معرفی میکردند قیمتِ آب و برق رو بالا بردند و نان و مایحتاجِ مردم در انبارها عمدا از بین میرفت اما بدست مردم نمیرسید.رادیوی اسپانیایی زبانِ آمریکا دلیلِ این مشکلات را دکتر آلنده معرفی میکرد ،و به مردم القا میکرد که سیاستهای غلط و ضدآمریکایی او کشور رو به ناکجا آباد برده و مردم اگر خواهان برآورده شدن خواسته های حداقلی برای زنده ماندنِ خود هستند،باید دست از حمایت از آلنده بر دارند !آمریکائیها آلنده و خانواده شو با دروغ، کاسب تحریم معرفی میکردند که از کنارِ تحریمهای اقتصادی آمریکا به ثروتِ هنگفتی رسیدهاند.آنها با انواع و اقسام شیوههای تبلیغاتی (رهبر رئیس جمهورِ محبوب شیلی ) را نا کارآمد*معرفی میکردند و آلنده را ترور شخصیت مینمودند.کار بجایی رسید که مردم و انقلابیونِ شیلی به خیابانها ریختند و فریاد میزدند:.... *ما عدالت نمیخواهیم.... *ما آزادی نمیخواهیم..... *ما برابری نمیخوایمنم... *ما نان میخوایم تا از گرسنگی نمیریم...!مردم با هدایت پینوشه ( نظامی شیلیایی که مامورِ سیا بود) به کاخ ریاست جمهوری حمله ور شدند و رهبر شیلی آلنده را سر بریدند.معترضان که روزی حامی آلنده بودندبا چاقو و چوب به رهبرشون هجوم بردن و سرشو از بدن جدا کردن !دولت مردمی آلنده سقوط کردو پینوشه بلافاصله با کشتاری تاریخی که در شهرِ سانتیاگو به راه انداخت قدرت رو بدست گرفت. و ابتدا همان مردمی را که سرِ آلنده را بریده بودند کُشت و سپس برای زهرِچشم گرفتن حکومت نظامی اعلام کرد و هزاران نفر دیگه از مردم رو به جوخه های تیرباران سپرداین پروژه در سال60 خورشیدی هم قرار بود توسط بنی صدر در ایران اجرا شود،*که انقلابیونِ ایرانی ، بدرستی دست بنیصدر را خواندن و در تظاهرات هایی که برعلیه ایشون در گوشه و کنارِ کشور برگزار میشد شعار میدادن: *ابوالحسن پینوشه...... *ایران شیلی نمیشه.... که منظور ابوالحسن بنی صدر بود و البته صد درصد باز هم آمریکا در ایران پینوشه هایی در آستین داره که با توجه به موقعیتِ ویژه ایران، این پینوشه ها دیگه نظامی نیستند و اتفاقا حتی خود نیز اعلام میکنند که سرهنگ نیستند !پس مراقب نفوذی ها و پینوشههای زمان باشیم و اجازه ندیم که باز هم آلنده ها رو سر ببرند.حالا چه کسانی برای مردم گرانی می تراشند و نارضایتی ایجاد میکنند
تنگه هرمز، تنگه ای است به طول نود کیلومتر که بخاطر عمق کم، فقط هیجده کیلومتر آن قابل کشتیرانی است و آن مسافت هم جز آبهای سرزمینی کشورهای عمان و امارات است و اصولا ایران جز در شرایط جنگی و به صورت غیرقانونی نمیتواند برای آن مشکلی ایجاد کند. پس در زمان حاضر منظور از بستن هرمز، بستن خود تنگه نیستپس مفهوم دقیق انسداد تنگه هرمز چیست؟مسدود کردن مسیرهای عبور بین جزایر ایرانی سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک.آیا میدانید تمام کشتیهای تجاری و نظامی و نفتکشها، بخاطر عمق کم خلیج فارس، مجبورند فقط از همین ناحیه و بین این سه جزیره ایرانی حرکت کنند؟ پس حالا، هم دلیل اصرار اماراتیها برای کسب حق حاکمیت بر این جزایر را فهمیدید و هم منظور از بستن قانونی تنگه هرمز بر اساس کنوانسیونهای بین المللی که به کشورها اجازه میدهد در صورت تهدید امنیت ملی، از حق حاکمیت خود برای دفاع استفاده کنند. اما بستن تنگه هرمز به دو صورت ممکن است:انسداد هوشمند(امکانات قانونی تا استفاده از ابزار نظامی) و انسداد غیر هوشمند(ایجاد تهدید غیر رسمی و مینهای سرگردان و غیره)... سوالی که این چند روز مدام پرسیده شد این بود که عربستان بخاطر داشتن خط لوله انتقال نفت به مدیترانه و دریایی سرخ از این اقدام ایران در امان میماند، پس بستن هرمز به چه دردی میخورد؟ اولا خط لوله عربستان به دریای سرخ نهایتا میتواند شش و نیم میلیون بشکه در روز جابه جا و به اروپا ارسال کند در حالی که عربستان باید دوازده میلیون بشکه صادر نماید، و اینکه خط لوله شمالی آنها هم باید از عراق و اردن بگذرد که عملا از امنیت کافی برخوردار نیست و اکنون هم استفاده نمیشد. باید دانست که خط لوله جنوبی به سمت دریای سرخ، بین عربستان و عراق و جدیدا امارات مشترک است که اگر عراق و امارات هم بخواهند از آن استفاده کند، بخشی از شش و نیم میلیون بشکه باید سهم عراق و امارات باشد پس باز هم این خط لوله کارایی ندارد. ثانیا از طرفی اگر این خط لوله بخواهد از شرق عربستان به غرب آن رفته و تخلیه گردد و از آنجا برای کشورهای آسیایی بارگیری شود، باید از تنگه باب المندب و از قلمرو دوستان ایران، یعنی انصارالله یمن عبور کند که با توجه به شرایط جنگی منطقه، کشورهای آسیایی حاضر به خرید با ریسک بالا نخواهند شد. با این حساب با ناامن شدن یا بسته شدن هرمز، حدود نوزده میلیون بشکه نفت از بازار جهانی کم و قیمت نفت در روز اول به بیش از سیصد دلار در هر بشکه رسیده و عملا بسیاری از کشورهای جهان با بحران جدی روبه رو خواهند شد. البته قطعا بستن تنگه هرمز آخرین تیر ایران است و تا آن موقع، تیرها زیادی برای شلیک وجود دارد که یکی از آنها مثلا شلیک یک موشک بالستیک یمنی به بندر بارگیری نفت یا میدان نفتی آرامکو یا الغوار عربستان و یا به دبی است که باز همان اتفاقات برای نفت دنیا خواهد افتاد. حالا باید فهمید دلیل حضور ایران در کشورهای منطقه، سفت کردن جای پای خود برای امنیت ملی و ملت خود بوده نه صرفا چیزی که مخالفان و ساده لوحان در مورد این قضیه میگویند و شعارهای«نه غزه، نه لبنان» و امثال اینها، ترفندی برای خالی کردن دست ایران از اهرمهای اعمال قدرت بوده است و بس که متاسفانه عده ای یا از سر حماقت و یا از سر خیانت تکرار میکنند.
ادعای آمادگی روحانی برای مذاکره مخفی با عوامل اسرائیل و آمریکا به نقل از کانال دیده بان انقلاب! شنیده ها حاکی است، یکی از نزدیکان محمدخاتمی که علاقه زیادی به سفر به عمان و امارات با کت و شلوار سفید دارد در محفلی خصوصی و پس از صرف یک شام سنگین اظهار داشت؛ آقای [...] گفت با روحانی صحبت کرده و وضعیت روحی و جسمی وی را نامساعد دیده و حتی او نمی توانست با یکی از دستهایش چیزی را بلند کند اما نکته ای که بسیار ذهنش را درگیر کرده این است که روحانی به سیم آخر زده و احتمالا و بدون اجازه از رهبری می خواهد نمایندگانی برای گفتگو با ترامپ و حتی نتانیاهو اعزام کند و مک فارلین دیگری را رقم بزند. به نظر می رسد دلیل این اقدام جنون آمیز روحانی، افت شدید محبوبیت وی در جامعه و احتمال بازخواست عمومی از او در رابطه با برجام باشد. اقتدار دفاعی ایران در منطقه غرب آسیا باعث زمینگیر شدن و نابودی دشمن داعشی شده و هدف بلند مدت آمریکا در رابطه با حمله گسترده به مرزهای غربی کشور توسط دولت داعشی هیچ گاه به واقعیت تبدیل نشد و در حد رویاهای آمریکایی ها باقی ماند. ز این جهت چنانچه این خبر صحت داشته باشد، باید این گزاره را کنار برخی کدهای دیگر مانند انتقاد از نمایش شهرهای موشکی در ایام انتخابات سال 96 و چهل سال زیست سیاسی مشکوک در حسن روحانی قرار داد و یک بار دیگر و با دقت و هوشمندانه، پرونده قطور و منفی حسن روحانی را در سپهر سیاسی کشور تورق نمود.
در کوران مذاکرات هستهای،مقاله ای از یک دانشمند هسته ای کشور در مورد خشکسالی های آینده و نیاز مبرم و حیاتی ایران به آب شیرین کن های هسته ای و عملیات تأخیری غرب در جلوگیری از دستیابی ایران به این تکنولوژی منتشر شد که بسیار تکان دهنده بود!در این مقاله این دانشمند(احتمالا با اسم مستعار)رژیم صهیونیستی را مثال میزند که در محدود جغرافیایی 120 کیلومتر مربع و جمعیتی به اندازه زنجان آن هم در بیابان های نقب بدون رودخانه بزرگ،که حتی مجبور بود برای رسیدن به سرچشمه بلندی های جولان را تصرف کند،با تکنولوژی آب_شیرین کن_هسته_ای که در صحرای سورک تأسیس کرد آب و برق10میلیون نفر را تأمین کرده و تبدیل به یکی از بزرگترین صادر کننده های محصولات کشاورزی شود!آنجا این دانشمند اتمی طرحی مبنی بر استفاده از سه آب شیرین کن اتمی در خط ساحلی جنوبی کشور در شهر های میناب چابهار و بوشهر،که هریک سالانه آب شیرینی به اندازه دو،سد امیرکبیر و لتیان هرکدام برای ده میلیون نفر تولید کرده و توسط همان برق تولید شده توسط نیروگاه اتمی بوشهر به عمق200 کیلومتری کشور پمپاژ کرده،و در مسیر آن تمام دشت ها از حالت بالقوه بودن به ظرفیت بالفعل کشاورزی تبدیل شده و به تبع آن فقط با همین آب شیرین کن های هسته ای،با استفاده از تولیدات کشاورزی هسته ای و صادرات آن و تولید ثروت،معضل بیکاری جوانان و فقر ازدواج معضلات اجتماعی ریشه در بیکاری و... کشور درمان میشد!و چون این امر تولید ثروت نیاز به داشتن امنیت بود،مردم نیمه جنوبی خود امنیت را در دست گرفته برقرار میکردند و با معضلات امنیتی مقابله میکردند راس نظام و نیروهای انقلاب کم آبی امروز کشور را میدیدند که با آگاهی سمت انرژی اتمی رفتند!تابعیت هاشونو گرفتن قراردادها شونو بستن،سکه هاشونو گرفتن بزن و برقص هاشونو کردن حالا به چکنم چکنم افتادن که وای خوزستان آب ندارد!تو بیخود میکنی میگی آب نداریم و به اونایی که دنبال خدمت بودن فحش میدادی! حالا تو تلگرام پیام میدن که پرفسور کردوانی گفته آب نداریمپرفسور کردوانی هم وقتی دانشمندان اتمی داشتن برای امروز مملکت جهاد علمی میکردن تا مملکت و از بی آبی نجات بدن خواب بود!موساد جلوی زن و بچه شدن ترور شون کرد که امروز به درد کشور نخورناینا لیاقت شون همونه نتانیاهو که براشون دل بسوزونه!!
همیشه مانده بودم چرا شرکتهای پتروشیمی به فروش ارز به قیمت 4200تومان تن میدهند؟!برای من سوال بود که چرا به دولت فشار نمیآورند که ارز خود را به قیمت بازار، که بین 7هزار تا 8هزار تومان است معامله کنند؟! بالاخره فهمیدم و میخواهم برای شما تعریف کنم.فقط اگه سرپا یا در حال حرکتید، اول بنشینید و بعد بادقت بخوانید...ارز صادرکنندگان، مثلا پتروشیمی یا فولاد، در اختیار بانک مرکزی در حسابهای خارج کشور قرار میگیرد.وارد کننده ثبت سفارش میگیرد و میرود بانک مرکزی میگوید که دلار 4200تومانی میخواهم.بانک مرکزی به هر صادرکننده ارز داری، 5تا واردکننده معرفی میکند تا وارداتچی ها بروند از او دلار بخرند.واردکنندهها به شرکت صادرکننده، مراجعه میکنند. مثلا میروند دفترمرکزی یک شرکت پتروشیمی و هر کدام چانه میزنند که پتروشیمی دلار 4200تومانی به آنها بفروشد.شرکت پتروشیمی هم فقط میتواند به نرخ 4200تومان بفروشد، پس چطوری بین متقاضیهای ارز یکی را انتخاب میکند؟مدیر پتروشیمی به وارداتچی ها یادآوری میکند که قیمت ارز در بازار مثلا 7500تومان هست و طرفین شروع میکنند به چانه زدن و چون در اینجا 5متقاضی هست، پس قیمت میاد بالا.یک واردکننده به بنده گفت که دیروز 30میلیون دلار ارز 7200 از یک پتروشیمی دولتی خریده است؛به عبارتی30 × 4200 = 126 126 میلیارد تومان چک در وجه شرکت پتروشیمی کشیده است.اینجا جالب تر میشود بعد بابت اختلاف 3000 تومانی:30 × 3000 = 9090 میلیارد تومان چک در وجه شخص مدیر پتروشیمی دولتی کشیده است!??گفتم آخر مگر میشود؟!؟!چون حساب های بانکی راحت قابل کنترل است. مگر میشود کسی حساس نشود که این آقای مدیر پتروشیمی چطور است که چندروز یک بار 90 میلیارد تومان وارد حسابش میشود؟؟؟؟؟؟پاسخ داد مدیرهایی که محافظهکار هستند یکجور دیگر با من حساب میکنند. میگویند 126میلیارد تومان چکی که بابت 30میلیون دلار دادی، واقعا معادل 17/5 میلیون دلار 7200 بوده است. پس مدیر پتروشیمی یک شماره حساب خارج از کشور به من میدهد و میگوید وقتی 30میلیون دلار را از بانک مرکزی تحویل گرفتی، 12/5 میلیون دلارش را به این شماره حساب واریز کن.اینجوری عملا 17/5 میلیون دلار به قیمت 7200 خریدم.گفتم اگه به نرخ 7200 تن ندهی چه میشود؟ گفت: ارز را میدهد به یکی دیگر از 4متقاضی دیگر...این فرمول فاسد مختص یک پتروشیمی دولتیِ خاص نیست، شامل فولاد و همه صادرکنندههای دیگر هم میشود. اگر دولت از خیر ارز 4200تومانی میگذشت(ارزی که منتش را بر سر مردم هم میگذارد!!!!!!) و نرخ ارز را آزاد میکرد، این پول های بیت المال وارد یک شرکت دولتی میشد، اما حالا گیر مدیر فاسدش میآید!!!اگه توانستید حساب های خارج از کشورش رو ردگیری کنید.
جعفری دولت آبادی گفت:دولت سکه فروخته است و خریدار اول 38 هزار عدد سکه، نفر دوم 23 هزار عدد و نفر سوم نیز 4 هزار و اندی سکه خریداری کرده است.دولت عنوان میکند که ما در حال جمع کردن نقدینگی هستیم که یک منطق اقتصادی است با این استدلال که اگر این کار را انجام نمیداد و سکه نمیفروخت پولهای مردم جمع نمیشد. این که یک نفر 38 هزار عدد سکه بخرد اگرچه با منطق اقتصادی همراه هست ولی ممکن است با منطق عدالت همراه نباشد.این که عدهای صاحب سکه و دلار در کشور میشوند از مصادیق حقوق عمومی تلقی میشود. آیا ما میتوانیم به دولت اعلام کنیم که چرا این کارها انجام میشود چون یک منطق اقتصادی پشت این قضیه است تا نقدینگی جمع شود.