سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

نظر

 

 

لاینل واترمن داستان آهنگری را می‌گوید که پس از گذران جوانی پر شر و شور تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش چیزی درست به نظر نمی‌آمد حتی مشکلاتش مدام بیشتر می‌شد. 

یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت : واقعاً عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خدا ترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده. نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش‌هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده. 

آهنگر بلا فاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگی‌‌اش آمده است. اما نمی‌خواست دوستش را بی‌پاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که می‌خواست یافت. این پاسخ آهنگر بود: 

- در این کارگاه فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم. می‌دانی چطور این کار را می‌کنم؟ اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود. بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم تا این که فولاد شکلی را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در ظرف آب سرد فرو می‌کنم و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست. 

آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری آتش روشن کرد و ادامه داد: 

- گاهی فولادی که به دستم می رسد نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد تمامش را ترک می‌اندازد. می‌دانم که از این فولاد هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. 

باز مکث کرد و بعد ادامه داد: 

- می‌دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می‌برد. ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد کرده، پذیرفته‌ام و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم، انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها چیزی که می‌خواهم این است: خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو می‌خواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که می‌پسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی‌فایده پرتاب نکن


نظر

 

معلم سر کلاس به یکی از شاگردان

گفت درس چوپان دروغگو را بخوان.

بچه زد زیر گریه و گفت : نمی توانم آقا معلم!

معلم پرسید: چرا؟

بچه پاسخ داد: آقا! پدرم این صفحه را از کتابم پاره کرده.

معلم بر آشفت و جویا شد: به چه دلیل؟

پسره با لحنی لرزان گفت : آقا معلم!

پدرم چوپان است. از خواندن این درس سخت خشمگین

شد و رو به من گفت:

من و پدرم و پدر بزرگم و بسیاری از پیامبران چوپان

بودیم و هیچ پیامبری دروغگو نبوده است.

اما یک نفر در ده ما پیدا شد و گفت به من رای بدهید

تا برای شما مدرسه بسازم، خانه بهداشت درست کنم ،

به روستا جاده کشی کنم وبرای فرزندانتان شغل ایجاد کنم.

ما هم باور کردیم و به او رای دادیم و آقا شد نماینده مجلس

و به هیچیک از حرف هایش هم عمل نکرد

و جواب سلاممان را هم نمی دهد.

.

به معلمت بگو این صفحه را پاره کردم تا

به جای چوپان درغگو درس جدید:

 

" نماینده دروغگو "

را تدریس کنند


نظر

مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد؛

 

اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.

فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.

 

روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟

در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.

بروید از قصاب بگیرید تا اینکه  او مریض شد

احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.

هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...

همسرش به تنهایی او را دفن کرد

اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد

دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.

او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت..!!

 

قضاوت کار ما نیست


نظر

 

مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیــار دوست می داشت .

دخترک به بیماری سختی مبتلا شد ...

 پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره بدست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد

ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد...

پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد و سرکار نمی رفت.

 

دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.

 

شبی پدر رویای عجیبی دید، دید که در بهشت است

و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند

همه فرشته های کوچک در حال شادی بودنند .

هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود

مرد جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است.

پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد

 از او پرسید : دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟

دخترک به پدرش گفت: باباجان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم هر وقت تو گوشه گیر می شوی من نیز گوشه گیر می شوم نمی توانم همانند بقیه شاد باشم .

پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید. 

اشکهایش را پاک کرد، ناراحتی و غم را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت.


نظر

 

 

تاوان دل سوزاندن!

 

یکى از صالحان برایم نقل کرد: پیرزنى آمد خدمت حاج شیخ رجب على خیاط تهرانى که اهل مکاشفه بود و گفت: آقا پسرم جوان است و مریض شده هرچه حکیم و دوا کرده‌ام بى فایده بوده و تمام اطبأ جوابش کرده اند؛ یک فکرى بکنید. 

 

صاحبان مکاشفه مى دانند که اینها گاهى حال براى مکاشفه دارند گاهى ندارند این نیست که همیشه در حال مکاشفه باشند، این ائمه معصومینند که همیشه دراین حال هستند بقیه گاهى سیمشان وصل مى شود وگاهى نمى شود.

 

گفت:حاج شیخ رجب على در آن وقت سرحال بود. شیخ سرش را پائین انداخت لحظاتى تامل کرد، بعد فرمود: پسرت سلاّخ است؟

گفت: بله. شیخ فرمود: خوب نمى شود. 

گفت: چرا؟ فرمود: بخاطراینکه گوساله اى را جلوى مادرش کشته.

 

و پسر شما دو سه روز بیشتر زنده نیست، دل سوزانده آنهم دل یک حیوانى و آنهم مادرش آه کشیده و میمرد. مادر جوان گفت: آشیخ یک کار بکن پسرم نمیرد و بعد شروع به گریه کرد. 

آشیخ فرمود: آخه من چه کارکنم دست من که نیست. ایشان دل سوزانده و آه آن حیوان گرفته ...و بعد آن جوان هم مرد. 

 

ببینید این دل یک حیوانى را سوزانید و به این روز افتاد و آن وقت تو دل انسان که اشرف کائنات است مى رنجانى وبدرد مى آورى، واى بحال آن آدم هایى که دل انسانها را بسوزانند، جواب خدا را چه مى خواهند بدهند. اى مردم مواظب باشید..... 


 

تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت.

 

ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به‏ طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند.

 

هشتم شوال سال 1344 هجری قمری مصادف است با سالروز یک اتفاق تلخ در تاریخ بشریت، که دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد، در این روز قبرستان بقیع به عنوان مهم‌ترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد.

 

برای درک میزان دردناکی و شنیع بودن این اقدام باید توجه کرد که در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چراکه زادگاه اصلی اسلام آن‌جاست و آثار گرانبهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده می‌شود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان برده‌اند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. این قبرستان، مهم‌ترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار می‌آید.

 

وضعیت بقیع قبل از تخریب

                               ??????

 

پس از تسلط وهابیون بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (علیه السلام)، امام سجاد (علیه السلام)، امام محمدباقر (علیه السلام) و امام جعفر صادق(علیه السلام) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (علیهم السلام)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنت‌اسد (علیها السلام) مادر امیرالمومنین (علیه السلام)، قبر مطهر حضرت ام‌البنین (علیها السلام)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (صلی الله علیه و اله)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (علیه السلام)، قبر دختر خواندگان پیامبر، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر و قبور شهدای زمان پیامبر صلی الله علیه و اله

 

??نخستین تخریب قبور ائمه بقیع

 

نخستین تخریب قبور مطهر ائمه‌ بقیع به دست وهابیون سعودی در سال 1220 هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌ها توسط حکومت عثمانی روی‌ داد، پس از این واقعه‌ تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به‌ کار بردن امکانات ویژه‌ای، مراقد تخریب‌ شده به زیباترین شکل بازسازی‌ شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی و در واقع مکان زیارتی - سیاحتی مسلمانان تبدیل‌ شد. 

??دومین تخریب بقیع

 

دومین و در واقع دردناک‌ترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال 1344 و پس از روی‌ کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط ‌می‌شود؛ سالی که وهابیون به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت ‌پیامبر(صلی الله علیه و اله) را مورد دومین هجوم وحشیانه‌ خود قرار دادند و بقیع را به مقبره‌ای ویران‌ شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل‌ کردند.

 

??تخریب قبور در مکه، مدینه، جده و کربلا

وهابیون در سال 1343 هجری قمری در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب ، ابی‌طالب (علیهما السلام)، خدیجه (سلام الله علیه) و زادگاه پیامبر (صلی الله علیه و اله) و فاطمه زهرا (سلام الله علیه) و "خیزران" عبادتگاه سری پیامبر (صلی الله علیه و اله) را با خاک یکسان کردند و در جده نیز قبر "حوا" و دیگر قبور را تخریب کردند. در مدینه نیز گنبد منور نبوی را به توپ بستند، ولی از ترس مسلمانان، قبر شریف نبوی را تخریب نکردند آن‌ها همچنین در شوال 1343 با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (علیهم السلام) اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند و قبر حضرت حمزه (علیه السلام) و شهدای احد را با خاک یکسان و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر (علیهم سلام) و دیگر قبور را هم خراب کردند.

 

وهابیون متعصب در همان سال به کربلای معلی حمله کردند و ضریح مطهرحضرت امام حسین(علیه السلام) را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثرا از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به 5000 نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند


 

دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت: خیلی مغروری ازت خوشم میاد هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد من اومدم جلو خوددم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم,پسرگفت شرمنده نمیتوانم من صاحب دارم,دختره که از حسودی داشت میترکید گفت:خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته,

پسره گفت:نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم ,

دخترگفت اووووه چه رومانتیک این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده؟

عکسشو داری ببینمش؟

پسرگفت عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین آدم دنیاست,

دختره شروع کرد به خندیدن مسخره کردن می گفت ندیده عاشقش شدی ؟

 

نکنه اسمشم نمیدونی ؟

پسر سرشو بالا گرفت گفت آره ندیده عاشقش شدم اما اسمشو میدونم

اسمش مهدی فاطمه است

دوست مهدی با نامحرم دوست نمیشه...

 

هیچ داری از دل مهدی خبر؟

گریه های هر شبش را تا سحر؟

او که ارباب تمام عالم است،

من بمیرم،

سر به زانوی غم است،

 

شیعیان!

مهدی غریب و بی کس است،

جان مولا معصیت دیگر بس است،

شیعیان!

بس نیست غفلت هایمان؟

غربت وتنهایی مولایمان؟

ما عبید و عبد دنیا گشته ایم،

غافل از مهدی زهرا گشته ا یم.

تعجیل در فرج آقا صلوات


..

سی هزاردینارطلا!

 

رقمی بود که یزید به هرنفراز یاران تاثیر گذار امام حسین(علیه السلام) در کوفه داد و دینشان راخرید!

 

هردینارچهار ونیم گرم،

هرگرم طلا 88هزارتومان...

 

به پول امروز نزدیک به 12میلیارد تومان

 

اگه درآن زمان بودیم یارحسین می ماندیم

 

وباز تاریخ تکرار شده است..اینبار با حسین غریبی دیگر و کربلایی دیگر

 

حواسمان باشد به غربت و تنهایی حسین زمانمان،حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

به گناه و معصیت و لذت های دنیا،آقایمان را نفروشیم

نذر فرج قرائت دعاے الهے عظم 


.. در این عکس نیز فعلا با ایران کار ندارن چون نمی تونن نزدیک شوند!!

 

پس اول تصمیم دارن عراق و سوریه را تجزیه کنند و ارتباط با ایران قطع شود سپس در اخر با استفاده از فتنــــــــــــــــــه اکبر  تجزیه ایران را شروع کنند!

 

 با توجه به شکست داعش توسط ایران امریکا و عربستان و.... قصد دارند با ایجاد ناتو عربی جایگزین مناسبی به جای داعش وارد سوریه کنند!

و این ورود جریان جدید همان جریان سفیانی روایات خواهد بود ان شاء الله!

 ما شاهد هستیم که این نقشه تجزیه را داعش نتوانست انجام دهد و دشمن وادار شد گامی بزرگ برای به وجود اوردن #سفیانی  بردارد و این دفاع همه جانبه سپاه  خود از #قواعد_ظهور بود که به حول و قوه الهی با موفقت انجام شد!

 

دشمن در حال تشکیل ناتوی عربی هست و این خود مقدمه فتنه ای بزرگ در منطقه می باشد !

سفیانی ابتدا از جنوب سوریه مرز اردن شهر درعا خروج می کند و سوریه را ابتدا می گیرد و هر چه سر راهش باشد با خاک یکسان می کند و سپس وارد جنگ با ترکان بر سر گنج قرقیسیا  خواهد شد!

 سپس وارد عراق شده و دست به کشتار وسیع می زند و بعد از شروع فتنــــــــــــــــــه_اکبر  در داخل کشور، لشگری برای اشغال استان های مرزی که در نقشه اول خاورمیانه جدید مشخص شده می فرستد که با قیام #سید_خراسانی انها را در هم کوبیده و تا کوفه عقب می رانند و در انجا شکست سختی می خورند! این حرکت بعد از #ندای_اسمانی خواهد بود!

 

خب با توجه به روایات ما دقیقا با جانوری طرفیم که مطیع امر عربستان و اسرائیل و امریکاست و مو به مو قراره تجزیه طلبی کشور های منطقه را اجرا کنه!

 

?? با این شرایط ایا هنوز هم فکر می کنید نباید در عراق و سوریه دخالت می کردیم

 

ما در استانه یک پیچ عظیم تاریخی هستیم و به حول و قوه الهی با عنایت خداوند و معصومین و صبر و شکیبایی مردم عزیز پیروزی ما وعده داده شده است!

سختی ها زیاده اما صبر همه چیز رو حل می کنه ! بهتره اتحاد را حفظ کنیم و خداوند را در همه چیز مد نظر قرار دهیم


نوید های تغییر بزرگ ( امر فرج

 بشر آماده درک و پذیرش ولایت معصوم می شود؛

 

مکاتب بشری ، ناکارآمدی خود را نشان می دهند ؛

 

♦عدالت و امنیت ، گمشده زندگی انسان ها می گردد؛ 

 

 حق طلبان جهان قدرت تغییر و جرات اعتراض پیدا می کنند؛

 

 ظلم و فساد جهانی ، به حد انفجار می رسد؛ 

 

  جهالت مدرن ، انسان را غرق در شهوت و مادی گرایی می کند ؛

 

 اختلافات میان شیعیان گسترده و مخرب می شود؛

 

علم از نجف به قم کوچ کرده  و از آن به دنیا صادر می شود؛ 

 

 بسترهای تخقق نشانه های حتمی ظهور فراهم شده است ؛

 

??جهانی شدن ، بستر ها و امکانات شکل گیری یک حکومت جهانی را به وجود آورده است؛

 

یهود دومین فساد بزرگ و برتری طلبی خود را انجام می دهد؛

 

اعراب دچار ضعف و چند دستگی و سلطه پذیری می شوند و... .

 

شاید در طول تاریخ و در دوره ها و برهه های  مختلف ، بحث ظهور داغ شده و تبدیل به مساله اصلی گشته  است ؛ اما هیچ زمان به اندازه ما ، ظهور در دسترس و قریب الوقوع نبوده است. اگر دیر بجنبیم احتمالا از قافله انقلاب جهانی به دور خواهیم بود! البته نمی توان مقیاس و معیاری پیدا کرد که نشانه های کیفی ظهور (مثل افزایش آگاهی های عمومی نسبت به ولایت و مهدویت و پذیرش ولایت معصوم) به طور کامل محقق شده یا نه و درک و فهم آن هم از عهده ما خارج است ؛ به همین جهت در منابع دینی ما از تعجیل در امر ظهور  نهی گشته و امر آن منحصرا در اختیار خداوند دانسته شده است. ممکن است به نظر ما بعضی از نشانه ها محقق شده ولی در نزد خدای متعال چنین نباشد و بر عکس ممکن است به ظاهر نشانه های عام و جهانی ظهور محقق نشده ؛ اما در نزد خداوند متعال تحقق یافته است.  پس مطالعه و بررسی نشانه های ظهور یک امر کاملا فنی و تخصصی است که امثال بنده فقط به گوشه هایی از آنها می توانیم بپردازیم و علم خاص آن در اختیار خدا و ولی غایب اوست..