سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

نظر

 

?توجه امام زمان (عج) به زایران مسجد جمکران

 

??حکایتی نقل شده است از سید شریف، سید مرتضی حسنی معروف به ساعت ساز قمی

 که از اشخاص باحقیقت و متدیّن شهر قم و به نیکی و پارسایی مشهور و معروف که:

 

 ??شب پنج شنبه ای در فصل زمستان که هوا بسیار سرد و برف زیادی هم روی زمین قریب به نیم متر نشسته بود، ناگاه به خاطرم آمد که شب پنج شنبه و موسم رفتن مرحوم بافقی به مسجد جمکران است. 

 

??با خود گفتم که حتماً با این هوا و برف امشب به مسجد نمی روند. لکن دلم طاقت نیاورد. بعد از جست وجو متوجه شدم که ایشان با چند نفر از طلاب به سمت مسجد جمکران رفته اند.

 

????به طرف مسجد جمکران حرکت کردم اما یک نانوا در میدان میر به من گفت بیخود نرو، چون به آنها قطعاً نخواهی رسید و شاید الان، اگر به خطری برنخورده باشند، نزدیک مسجد باشند.

 

?? اما من نگران بودم از این که با این شدت سرما و برف پیش آمدی برای آنان رخ داده باشد. ولی چاره ای نداشتم و به خانه مراجعت کردم و پیوسته پریشان بودم به طوری که اهل خانه ام از پریشانی من مضطرب و اندوهناک بودند.

 

?? همان شب در خواب حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که وارد منزل شدند و به من فرمودند: سید مرتضی چرا مضطربی??

 

??وقتی علت را گفتم، حضرت فرمودند: سید مرتضی گمان می کنی که من از حال شیخ بی خبرم؟

 

?? الان رفتم مسجد و وسایل استراحت او و اصحابش را فراهم کردم. سید مرتضی می گوید: صبح زود برخاستم و به تفحّص صدق این خواب برآمدم. 

 

 ?? تا رسیدم به یکی از همراهان مرحوم بافقی و به عجله گفتم:

 قضیه و چگونگی رفتن و وسایل آنجا را برایم تعریف نما. او گفت: بلی دیشب حاج شیخ ما را برداشته و به مسجد جمکران روان شدیم و هوا بسیار سرد و برفی بود، ولی وقتی از شهر خارج شدیم، یک حرارت و شوق دیگری داشتیم تا به مسجد رسیدیم. 

 

??وقتی به مسجد رسیدیم متحیر بودیم که شب را از سرما چگونه به روز بیاوریم. ناگاه جوان سیدی وارد شد و به حاج شیخ بافقی گفت: می خواهید کرسی و لحاف و آتش برایتان حاضر کنم؟

 

?? ایشان گفتند: اختیار با شماست. آن سید از مسجد بیرون رفت ولی چند دقیقه ای طول نکشید که برگشت و با خود آن وسایل را آورد ... سید مرتضی گفت: من می دانم آن سید جوان کی بود... و الحمدلله که دیدم و فهمیدم که مولایم از حاج شیخ محمد تقی بافقی غافل نیست

 

      ??اَللّ?ه‍ُمَ عَجِّــــــــــل لِوَلیِکَ الفَرَج????