سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

 

" پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد؛ 

 

روزی رفت و یه کفش کتونی نو ??خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش. 

 

پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال ??رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ 

 

پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. 

 

پسرک گفت: پس دوست خدایید??، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم... "

.

.

"دوست خـــــ??ــــــدا بودن سخت نیست"??