سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

نظر
?داستان مسلمان شدن دانشمند مسیحی?

??در زمان یکی از سلاطین ، سفیری از طرف پادشاه فرنگ به پایتخت ایران آمد و از سلطان درخواست کرد که از علمای اسلام دلیلی بر نبوّت پیامبر آخرالزمان خواهانم که خصم را ملزم نماید، وقطع کند عذر او را و زایل نماید شبهه او را .

??این سفیر از جمله دانشمندان برجسته بود و از علوم غریبه مثل نجوم و هیأت و حساب و غیره بهره وافی داشته،بلکه خود را در این علوم یگانه میدانست و از احوال حاضران در مجلس و کارهایی را که در منزلشان میکردند و حوادثی بر آنها وارد شده خبر میداد. سلطان، روزی دستور داد که علما حاضر شوند و جواب سفیر را بگویند.پس علما در روز موعود در مجلس سلطان حاضر شدند.

??یکی از آنها که گویا عالم ربانی ملا محسن فیض کاشانی صاحب کتاب وافی و صافی باشد،رو به سفیر کرده و فرمود: چقدر سلطان شما بی عقل است که چون تو جاهلی را برای این کار فرستاده.سفیر در غضب شد و گفت:شما چگونه امتحان نکرده چنین میگویید؟آن عالم دست در جیبش نموده و مهر نمازش را در دست گرفت و سوال کرد:در دست من چیست؟سفیر فکر زیادی کرد ،رنگش زرد شد و به خود پیچید.
??آن عالم فرمود:نگفتم جاهلی؟!سفیر نصرانی گفت؛به حق مسیح ومادرش! میدانم چه در دست داری!ولی فکرم در این است که به چه وسیله به دست شما رسیده است؟آن عالم فرمود :شاید اشتباه فهمیده ای؟درست ببین و درست حساب کن!سفیر گفت :حساب من درست است و اشتباهی ندارم و آنچه گفتم صحیح است ،آنچه در دست داری خاک بهشت است ،ولی در فکرم که چگونه به دست شما رسیده است؟!

??آن عالم دستش را باز کرد و فرمود:این تربت کربلاست!پیامبر ما به ما خبر داده که کربلا قطعه ای از بهشت است.سپس ان عالم فرمود:آیا شکی برای ایمان آوردن به پیامبر ما باقی است با این که یقین داری حسابت صحیح است؟سفیر گفت: راست میگویی، پس شهادتین را گفت و مسلمان شد