سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

روزی انوشیروان فرمان داد تا هر کس جمله حکیمانه ای بگوید به اوچهارصد سکه طلا بدهند. روزی در حالیکه از کنار مزرعهای می گذشت پیرمرد نود ساله ای را دیدکه مشغول کاشتن نهال زیتون است.شاه جلو رفت واز پیرمرد پرسید ، نهالزیتون بیست سال طول میکشد تا به باربنشیند وثمر دهد، تو با این سن و سال با چه امیدی نهال زیتون میکاری پیرمرد لبخندی زد وگفت : دیگران کاشتند و ما خوردیم مامیکاریم تا دیگران بخورند ... سلطان از جواب پیرمرد خوشش آمد وگفت : واقعا جوابت حکیمانه بود و دستور داد چهارصد سکه طلا به او بدهند پیرمردخندید شاه گفت : چرا میخندی پیرمرد گفت : زیتون بعد از بیست سال ثمرمیدهد اما زیتون من الان ثمر داد باز دستور داد چهارصد سکه دیگر به او بدهند پیرمرد باز هم خندید  انو شیروان گفت : این بار چرا خندیدی پیرمرد گفت : زیتون سالی یک بار ثمر میدهد اما زیتون من امروز دوبار ثمر داد مجددا دستور داد چهارصد سکه دیگر به او بدهند وبه سرعت از آنجا دور شد پرسیدند چرا با عجله میروید گفت : نود سال زندگیِ با انگیزه و هدفمند، ازاو مردی ساخته که تمام سخنانش سنجیده و حکیمانه است ، پس لایق پاداش است.اگر می ماندم خزانه ام را خالی میکرد