سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

??

آقا ابا عبدالله به چاه یا چشمه ای رسیدند و فرمودند همه مشک ها را پر از آب کنید. گفتند لازم نیست که همه را آب کنیم. کمی جلوتر می رسیم. آقا فرمودند این کار را بکنید .مشک ها را آب کردند و حرکت کردند. از دور  

نخلستانی را دیدند. گفتند دیدید که رسیدیم؟! امام فرمودند خیر. کمی جلوتر رفتند و دیدند که آنها نخل نیستند! بلکه سپاه حر بن یزید است که آمده است آب را بر حسین ببندد. به حر گفته شده بود که علی و فرزندانش ( حسنین (ع)) آب را بر خانه ی عثمان بستند. او را تشنه لب کشتند. برو و جلوی او را بگیر. حر با این نیت آمد. وقتی نزدیک شدند، زهیر دید  

تعداد زیادی از افراد لشکر حر از تشنگی نزدیک به هلاکتند و به امام فرمود اگر الان به آن ها حمله کنیم، پیروز می شویم ، اما امام مخالفت کردند. امام حسین دستور داد که به جز لشکریان حر به تمام اسب ها و شتران نیز آب دهند و فرمودند  

اینان چون خیلی تشنه اند و ممکن است آب را با ولع بنوشند، مواظب باشید که آب باعث خفگی آنها نشود پس آرام آرام به آنها آب بدهید. آن هم آب اهل بیتش را.  

حر منقلب شد. و با خود اندیشید که چگونه ممکن است حسینی که میداند من جلویش را گرفته ام اینگونه باشد؟ ! دلیل این کار امام حسین این بود که در حر معرفت دیده بود. نمونه اش آنکه وقتی امام حسین (ع) به وی گفت مادرت به عزایت بنشیند، حر حرمت حضرت زهرا ( س) را نگه داشت. امام حسین (ع) به خاطر یک نفر چنین کاری کرد. آنوقت فکر می کنید امام زمان ما چنین حسی به ما ندارد؟! فکر می کنید برای گناهان ما طلب مغفرت نمی کند؟! فکر می کنید امام زمان (عج) برای ما گریه نمی کند؟! اشک نمی ریزد، اشک هایی که ما باید برای او می ریختیم...

 

      ??اَللّ?ه‍ُمَ عَجِّــــــــــل لِوَلیِکَ الفَرَج