سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عصر ظهور

امام رضا و مهندس انگلیسی

 

 ?ه روز ?ه مهندس انگل?س? اومده بود برا? س?ستم تهو?ه ا? حرم اقا امام رضا ‏( ع‏) که وقت?  داشت داخل صحنا رو بازد?د م?کرد چشمش خورد به پنجره فو?د اقا . رو کرد به مترجمش چرا انقدر ا?نجا شلوغ و ا?ن دستمالها چ?ه که مردم به اون م?بندن؟؟ گفت ما ش?عه ها? ا?ران هر مشکل? دار?م م?ا?م ا?نجا و ا?ن دستما? رو م?بند?م تا مشکلمون زودتر حل بشه . که د?دن مهندس کرواتشو ازگردنش در اورد و بست به پنجره فو?د اقا . که چند قدم? از کنار پنجره دور نشده بود?م که تلفنش زنگ خورد مترجم م?گه د?دم مهندس حالش دگرگون شد نم? تونست حرف بزنه بعداز?ن که حالش بهتر شد گفتم اتفاق? افتاده دستاش م?لرز?د گفت خانمم بود ما تو خونه ?ه دختر فلج دار?م زنگ زده م?گه کجا? بهش گفتم چرا گفت ?ه شخص? اومده بود جلو? در گفت من رضا هستم همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتون بب?نم برا? چند لحضه اومد اتاق بچه ?ه نگاه? بهش کرد ?ه دست? رو سرش کش?دو گفت به اقاتون بگ?د مشکلش حل شد و رفت بعد از?ن که برگشم اتاق بچه د?دم ا?ستاده رو جفت پاهاش داره راه م?ره ا?ن اقا ک? بود فرستاد? وقت? رفتم جلو? در رفته بود .. الس?م عل?ک ?اعل? بن موس? الرضا اگه اقا امام رضا رو دوس دار? تو? هر گروه? هست? اگه م?تون? کپی کن شا?د امسال دعوتت کنه .

 

 الس?م عل?ک ?ا امام رضا ‏( ع‏) 

 

 التماس دعا